سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگینامه استاد شهریار + یک داستان کوتاه آموزنده

شهریار استاد شهریارزندگینامه استاد شهریار

 
آخرین به روزرسانی اسفندماه 93
 
استاد شهریار ( سید محمد حسین بهجت تبریزی) که در گذشته به بهجت متخلص بود در 1285 شمسی چشم به جهان گشود. شهریار از اهالی آذربایجان بود و اشعار شهریار به فارسی و ترکی آذربایجانی سروده شده است. استاد شهریار در تبریز به جهان پا گذاشت و در مقبره الشعرای تبریز در سال 1367 شمسی نیز بنا به سفارشش به خاک سپرده شد. در تقویم ایرانی روز درگذشت استاد شهریار به نام "روز شعر و ادب پارسی" نامگذاری شده است.
معروف ترین و به یادماندنی ترین اثر شهریار منظومه بزرگ حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) می باشد که از شاه کارهای ادبیات ترکی آذربایجانی محسوب می شود و شاعر در آن از اصیل بودن و زیبایی ‌های روستا یاد کرده ‌است. این منظومه استاد شهریار در بین اشعار مدرن قرار داده شده است و به بیش از 80 زبان زنده? دنیا برگردانده شده است.
شهریار در سرودن انواع سبک های شعر فارسی همانند مثنوی، قصیده، غزل، قطعه، رباعی و حتی شعر نیمایی نیز قدرت داشته‌ است. اما شعر شهریار بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل معروف بوده است بود و از جمله غزل‌های معروف شعر شهریار می‌توان به "علی ای همای رحمت" و "آمدی جانم به قربانت" که در ادامه مطلب می توانید مشاهده نمایید اشاره نمود. شهریار نسبت به امام علی (ع) ارادتی خاصی داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ شیرازی داشته ‌است.
 

داستان کوتاه آموزنده داستان های آموزنده مرغ سوخاریداستان های آموزنده : داستان کوتاه آموزنده پودر مرغ<\/h2>
 
نوه سرهنگ بازنشسته "سدرمن" از پدربزرگش خواست که این ماه برای او یک دوچرخه بخرد و با وجود این که پدربزرگ حقوق کمی از بازنشستگی می گرفت ولی به خاطر علاقه شدید به نوه اش قبول کرد ولی با 500 دلاری که حقوق می گرفت حتی نمی توانست خرج خانه را بدهد ولی شروع کرد و کتاب های موفقیت را خواند.
در یکی از قسمت های یک کتاب نوشته بود: توانایی های تان را روی کاغذ بنویسید. او شروع کرد به نوشتن.  دوباره نوه اش آمد و گفت : پدر بزرگ داری چه کار می کنی؟ 
پدربزرگ گفت: دارم کارهایی که بلدم را مینویسم. پسرک گفت: پدربزرگ بنویس که خیلی مرغ های خوشمزه ای درست می کنی پیرمرد پودرهایی را درست می کرد که وقتی به مرغ ها میزد به طرز شگفت انگیزی مرغ ها خوشمزه می شدند.
او راه را یافته بود. پودر مرغ را برای فروش پیش اولین صاحب رستوران رفت اما صاحب آنجا قبول نکرد، دومین رستوران هم قبول نکرد، سومین رستوران نه، او به شش صد و بیست و سومین رستوران مراجعه کرد و 624 رستوران حاضر شد از پودر شگفت انگیز مرغ او استفاده کند.
داستان آموزنده ما امروز به واقعیت پیوست است و کارخانه پودر مرغ کنتاکی در صد و بیست و چهار کشور دنیا دارای نمایندگی است و اگر در آمریکا کسی بخواهد عکس سرهنگ پودر مرغ او را روی در رستورانش بزند، باید پنجاه هزار دلار به این شرکت بزرگ پدر مرغ کنتاکی بپردازد....
 
این داستان کوتاه آموزنده به ما یادآوری می کند که موفقیت تصادفی نیست. باید طرز فکرمان را عوض کنیم و همچون این داستان آموزنده از تلاش دست برنداریم و مثل پیرمرد داستان آموزنده ی ما نا امید نشویم ...