سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ضرب المثل ایرانی و بیوگرافی علی ضیاء

 

ضرب المثل های ایرانی داستان ضرب المثل هاضرب المثل های ایرانی + داستان ضرب المثل

 
دعوا سر لحاف ملا بود
 
 در شبی از شب های سرد زمستان، ملا نصر الدین در رخت خوابش خوابیده بود که ناگهان صدای سر و صدا از کوچه بلند شد. زن ملا به او گفت که بیرون برود و و سر و گوشی آب دهد. ملا گفت : به ما چه ربطی دارد؟ بگیر بخواب. زنش گفت : یعنی چه که به ما چه ربطی دارد؟ پس همسایگی به چه درد می خورد.
غوغا ادامه پیدا مرد و ملا که می دانست بحث با زنش بی فایده است. با اکراه لحاف را روی خودش انداخت و به سمت کوچه رفت.
 مثل این که دزدی به خانه یکی از همسایه ها زده بوده است اما صاحب خانه متوجه شده بود و دزد نتوانسته بود که چیزی بدزدد. دزد هم که در کوچه قایم شده بود چون که دید همسایه ها به خانه شان برگشتند و کوچه خلوت شده است ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و با خود گفت که از هیچی بهتر است پس  به سمت ملا دوید، لحافش را کشید و با سرعت تمام دوید و در تاریکی شب گم شد.
وقتی ملا پیش همسرش برگشت. زنش از او پرسید: چه خبری بود؟
ملا هم جواب داد : هیچی، دعوا سر لحاف من بود!!!
این ضرب المثل ایرانی زیبا را وقتی استفاده می کنند که شخصی در دعوائی که به او ربطی نداشته ضرر دیده یا در یک دعوای زرگری مالی را از دست داده است.
ضرب المثل های ایرانی (کوتاه)
ادب از که آموختی از بی ادبان : با مشاهده ی کار های ناپسند بی ادبان و دوری از آن کارها
آب در هاون کوبیدن : این ضرب المثل ایرانی کنایه از انجام کار بیهوده است.
آتیش بیار معرکه : این ضرب المثل ایرانی کنایه از دو به هم زنی میان دیگران است.
آش دهان سوزی نیست : کنایه از این که خیلی هم مورد پسند نیست.
آش کشک خاله ات رو بخوری پاته نخوری پاته : این ضرب المثل ایرانی کنایه از این دارد که باید این کار را انجام دهی چه بخواهی چه نخواهی!!!

آیا سبک اجرای علی ضیا در برنامه نیمروز تغییر می‌کند؟
سبک اجرای من به تناسب زمان تغییر می‌کند. من تلاش می‌کنم بشدت خودم را به روز کنم. مخاطب ما این تغییر را درک خواهد کرد. گاهی با سبک اجرایم، گاهی با اصطلاحاتم و گاهی با اتفاقات استودیو پیش می‌رویم. به هر صورتی تلاش علی ضیاء و دیگر همکاران بر این است که مخاطب از دیدن ما لذت ببرد. خوشبختانه نیمروز، روند رو به رشدی دارد و هر روز بهتر و بهتر می‌شود.
کار کردن با علی زاهدی چطور است؟
بسیار خوب و عالی است. علی زاهدی جزو معدود اشخاصی است که واقعا دلسوزانه برایت خیرخواهی می‌کند، غصه ‌ات را می‌خورد و حتی اگر سرت هم داد بزند، باز از خیرخواهی اوست. اگر در مسیری که او تشخیص می‌دهد تلاش کنی، هرگز دچار مشکل نمی‌شوی و امیدوارم این همکاری به همین خوبی ادامه پیدا کند.
با توجه به سبک صدایتان و جوان بودن شما، آیا سید علی ضیا تصمیم ندارد اجرای اخبار را تجربه کند و آن نوع اجرا را نیز در کارنامه خود داشته باشد؟
قطعا به سمت این نوع اجرا نخواهم رفت، چراکه من فضای راحتی دارم و به این سبک اجرا علاقه‌مندم. حتی اگر هم زمانی قرار باشد خبری را بخوانم آن را به شکل جدیدی اجرا خواهم نمود، چون دوره بسیاری از اجراها سرآمده و ما باید به سمت اجرا های ساده و ملموس برویم و حتی برای اخبار خواندن باید از این نوع اجرا های خشک و دور از زبان مردم، فاصله بگیریم.
نخستین برنامه ‌ای که در رادیو اجرا کردید چه بود، اولین دستمزد تان چه اندازه بود و پس از شنیدن صدای سید علی ضیا چه احساسی داشتید؟
برای نخستین بار قرار بود فقط تکه‌ای با عنوان «ساعت 22، اینجا تهران است، صدای جمهوری اسلامی ایران» اجرا کنم که آن را این‌گونه گفتم «ساعت 10 ، اینجا جوان، برو...» (با خنده) و اولین‌بار که صدای علی ضیا را شنیدم فکر کردم که صدایم چقدر از خودم بزرگ ‌تر است. اولین دستمزدم هم 20 هزار تومان بود.
مهم‌ترین فاکتور ماندگاری یک مجری از نظر سید علی ضیاء چیست؟
از نظر من 2 فاکتور اصلی و مهم هستند؛ اول این‌که من نقش خداوند را بشدت در زندگی خودم پر رنگ و مهم می‌بینم و به این معتقدم که هرچه او برایمان بخواهد خیر است و خوب. زمانی او برایم سختی می‌خواهد که در این صورت هم باید مقاومت کنم و به راهم ادامه دهم و دوم این‌که یک هنرمند باید حواسش به مردم باشد. اگر با مردم باشی و خودت را از آنها جدا نکنی و به گوشه گیری کشیده نشوی می‌توانی ماندگار باشی. آنچه در حال حاضر مغفول مانده این که ما گاهی یکسری فاکتور ها را یادمان می‌رود و شاید گاهی به خاطر مشکلاتی که برایمان ایجاد می‌شود ـ که البته شاید از حسب مهر و محبت مردم باشد ـ هنرمندان خودشان را از مردم جدا می‌کنند و همین باعث فراموش شدن شدن یک مجری می‌شود.
علی ضیا بیشتر در چه زمینه ‌هایی مطالعه دارد؟
بیشتر به طور ویژه مطالعه می‌کنم، ولی در زمینه ‌های زیادی مطالعه دارم از جمله رمان، جامعه‌شناسی، فلسفه هنر و... ولی بیشتر فضای نشریات را ترجیح می‌دهم، چراکه یک مجری باید اطلاعاتش به گستره یک اقیانوس و عمق یک بند انگشت باشد.
سید علی ضیاء آینده را چطور می بیند؟
به نظر سید علی ضیا آینده را باید ساخت. به امید خدا من تصمیم دارم آینده را به گونه ای شایسته‌ای تغییر دهم. اول این‌که تصمیم دارم خودم بسیار بهتر باشم و مانند بسیاری از کسانی که اسطوره بودند مثل تختی که مردم آن ها را به عنوان فرزند خود قبول کرده اند، دوست دارم لطف خداوند همواره شامل حالم باشد و بعد برنامه‌های بسیاری در ذهن دارم که هم برای کشورم بتوانم مفید باشم و هم برای شهرم. من حتما برای کاشان تلاش می‌کنم و استعداد های بالقوه جوانان شهر کاشان را تا جایی که بتوانم به فعل درمی‌آورم، اگرچه مشکلات فراوانی بر سر راهم هست، ولی مقاومت می‌کنم.
 
امیدوارم از این مصاحبه مفصل و جذابی که با علی ضیا شد لذت برده باشید.